شاهزاده پارسی چگونه بازی های ویدیویی را متحول کرد؟

به گزارش اسلیم فا، یوبیسافت در طول چند سال گذشته به طور ویژه بر روی زنده کردن عناوین قدیمی تر خود تمرکز نموده است. موفقیت اخیر آنها با بازی هایی چون Rainbow Six: Siege، Ghost Recon: Wildlands و ریبوت بازی The Settlers مهارت یوبیسافت را در جان بخشیدن به بازی های قدیمی خود با برداشتی مدرن نشان می دهد.

شاهزاده پارسی چگونه بازی های ویدیویی را متحول کرد؟

شاهزاده پارسی هنوز از این فرصت برخوردار نشده که جای تأسف دارد. بازی شن های زمان یکی از تأثیرگذارترین بازی های دهه دو هزار میلادی است که در آن داستان سرایی با گیم پلی سرشار از معماهای بی نظیر درهم آمیخته شده است. مشابه نحوه استفاده بازی از مکانیک دست کاری زمان از آن موقع تابه حال به ندرت دیده شده است. در این مقاله به ده روشی که شاهزاده پارسی: شن های زمان عرصه بازی های ویدئویی را برای همیشه دچار تحول کرد می پردازیم. با ما همراه شوید.

10- طراحی هنری

شاهزاده پارسی به طراحی های الهام گرفته از خاورمیانه و مکان های فانتزی اما واقعیت گرای خود شناخته می گردد. این تمرکز بر روی فانتزی ریشه دوانده در واقعیت یکی از سنگ بناهای بازی های عصر حاضر است.

بازی هایی مانند سرنوشت، اسکایریم و بسکمک دیگر از بازی ها چنین فلسفه ای را در طراحی و خلق دنیا های خود هدف قرار داده اند. هر اتاق باشکوه و خیره نماینده در طراحی یا ابعاد آن اما عناصری واقعی در آنها پیدا می گردد که به بازیکن این حس را می بخشد که اینجا می تواند مکانی حقیقی باشد. با تلفیق موسیقی عالی با تمامی موارد ذکر شده، هرکس که شن های زمان را بازی کند به سرعت متوجه اتمسفر خاص و منحصربه فرد آن می گردد.

9- بهبود حرکات دوربین

بسکمک از بازی های ویدئویی شخص سوم در برقراری سیستمی روان از دوربین های متمرکز بر روی بازیکن با مشکل روبه رو می شوند. گاهی اوقات دوربین ها در هندسة فضا گیر می نمایند یا به وسیله یک دیوار نزدیک دید بازیکن را محدود می نمایند.

شن های زمان زوایای دوربین بی نقص ندارد اما به آن بسیار نزدیک است. زوایا هنگام دویدن از روی دیوار یا جنگیدن به شکلی متناوب عوض می شوند تا به بازیکن زاویه ای بهتر ارائه دهد و درعین حال تمرکزش را بر روی هرآنچه که در اطراف بازیکن در حال وقوع است حفظ می نماید. عناوینی مانند دارکسایدرز هم از چنین تغییر زوایایی به هنگام احتیاج استفاده می نمایند که باعث می گردد گیم پلی بازی گیرا و روان به نظر بیاید.

8- همراهان

شاهزاده بخش اعظمی از بازی را معیت فرح سپری می نماید. او می تواند تیرهای آتشین به دشمنان پرتاب کند و معماهایی را حل نماید که در غیر این صورت حل آنها برای شاهزاده میسر نیست.

البته شن های زمان اولین بازی نیست که طراحی و سیستم شخصیت همراه را بهینه سازی کند. Ico نمونه ای فوق العاده از تعمیم یک مأموریت اسکورت به تمام بازی است و یوبیسافت هوشمندانه از Ico به اسم رفرنس در بازی های آینده استفاده کرد. بازیکنان در بعضی بخش ها حتی می توانند کنترل شخصیت فرح را به دست بگیرند که به آنها در شکل دادن رابطه ای نزدیک تر و عمیق تر با این شخصیت کمک می نماید. داستان شن ها زمان بعلاوه در انسانیت بخشیدن به شخصیت او در عوض تنها بخشی از مکانیک بازی ماندن کمک شایانی می نماید.

7- داستان تنیده شده در تاروپود گیم پلی

بازی نیمه عمر ستون های عرصه بازی های ویدئویی را با کات سین های تعاملی خود به لرزه درآورد اما شن های زمان این فرمول پیروز را با اضافه کردن شوخی های محبت آمیز میان شخصیت ها در گیم پلی کامل تر کرد.

شاهزاده و فرح درحالی که معماها را حل می نمایند و می جنگند با یکدیگر صحبت می نمایند. سکانس های سینمایی هنوز هسته مرکزی داستان سرایی را تشکیل می دهند اما اطلاعات به وسیله گفتگوی میان شخصیت ها در طی مراحل به بازیکن ارائه می گردد. این امر به درک بهتر اطلاعات کمک می نماید و به بازیکن اجازه می دهد هم زمان با کوشش برای رد شدن از مراحل به آنها فکر کند. تکنیکی که تقریباً تمامی بازی های با بودجه بالا در عصر حاضر از آن استفاده می نمایند.

6- معماهای چند نفره در بازی تک نفره

اشاره به این مورد شاید کمی عجیب به نظر برسد اما پیداکردن بازی های معمایی تک نفره که احتیاجمند حضور چند نفر است بسیار نایاب است. شن های زمان یکی از اولین بازی های نسل شش است که این تکنیک را استادانه در گیم پلی خود به کار می گیرد.

با اینکه شاهزاده می تواند تا حد مشخصی زمان را دست کاری کند، بسکمک از معماها و بخش های بازی احتیاجمند کمک فرح برای حل و عبور از آنها هستند. شاهزاده شاید نتواند از شکاف های باریک رد گردد اما فرح می تواند. حس شوخ طبعی او بعلاوه می تواند فرایند حل کردن معماها را برای بازیکن در صورت گرفتار شدن در یک بخش راحت تر کند. یکی از نمونه های استفاده مؤثر از این مورد بازی پورتال و دنباله آن است.

5- پارکور

حسی همیشه هیجان انگیز پیرامون دویدن بر روی دیوارها و عبور از فضاهای عظیم وجود دارد. شن های زمان یکی از برترین مثال های استفاده کارآمد از دیوار دویدن در زاویه دید شخص سوم است.

بازیکنان در حین دویدن بر روی دیوارها، بالارفتن از اشیا و عبور از تله های خطرناک کنترل کامل بر روی شخصیت خود دارند. پریدن میان دیوارها هم امری ممکن است که عبور از محیط های مختلف را از شرایط حوصله سر بر به احتیاجمند داشتن مهارت قابل قبول تغییر می دهد. مهارت یافتن در سیستم پارکور شن های زمان به بازیکن حس قدرتمند بودن می دهد. این مکانیک به تنهایی هسته اصلی بازی Mirrors Edge است که بازی با تغییر آن به زاویه دید شخص اول از آن به نحو احسنت بهره می برد.

4- معماهای بازی اکشن

با اینکه فرح می تواند تا حدی در حل پازل ها به بازیکن کمک کند، بخش اعظم پیشروی در داستان و مراحل طبیعتاً بر دوش شاهزاده است. طراحی و چینش بعضی از این معماها در مقایسه با معیارها و استانداردهای امروزه هنوز هم قابل قبول است.

بازیکنان می توانند پلتفرم ها را با سوییچ هایی که بخش های عظیمی از نقشه را تغییر می دهند دست کاری نمایند. بسکمک از راهروهایی که بازیکن در آنها باید از دیوار عبور کند از تیغه ها و تله های مرگبار پر شده است. قراردادن سوییچ ها به نحوی که راه جدیدی را باز کند به صورت حرفه ای در این بازی طراحی شده است و آن هایی که در پشت درهای بسته گرفتار می شدند می توانستند شوخی های همراه خود را بشنوند تا حداقل حوصله شان بیش از حد سر نرود. بسکمک از بازی های ماجراجویی از این بازی یاد گرفتند معماها تا چه حد می توانند سرگرم نماینده باشند.

3- نبرد موزون

سری بتمن آرکهام نه تنها به بازیکنان نشان داد که بازی های ابرقهرمانی می توانند گیرا باشند بلکه نشان داد نبرد چقدر می تواند موزون و دلچسب باشد.

شن های زمان سیستمی مشابه دارد. بازیکنان می توانستند حمله نمایند، جاخالی دهند و ضرباتی را که به سویشان می آمد دفع نمایند. در عوض اجرای حملات متوالی و تکراری مانند بسکمک از عناوین اکشن آن موقع، بازی شن های زمان بر روی زمان بندی و فکرکردن به حرکات بعدی تمرکز کرد. اگر بازیکنان اشتباهات عظیمی را مرتکب می شدند می توانستند از خنجر خود برای دست کاری زمان استفاده نمایند یا از حرکات قدرتمند استفاده نمایند. این سیستم به میزان بتمن آرکهام سیتی بهینه سازی نشده اما باگذشت سال ها هنوز هم از کیفیت خوبی برخوردار است.

2- دست کاری زمان

آهسته کردن زمان یا کنترل زمان به طورکلی توانایی جالبی است. تغییر سرعت بازی می تواند لایه ای عمیق تر به هر نوع بازی اضافه کند از معمایی گرفته تا شوتر.

شن های زمان به بازیکن اجازه می دهد زمان را تا ده ثانیه به عقب بازگرداند. نه تنها این مکانیک در گذر از مکان های مختلف کارآمد است بلکه نبردها را هم بهتر می نماید. شما می توانید اشتباهاتتان را جبران کنید یا زمان را کُند کنید و با وقت بیشتری که در اختیارتان گذاشته شده تصمیم های حیاتی اتخاذ کنید. قابلیت دست کاری زمان و افزایش سرعت حرکات به بازیکنان اجازه داده از موقعیت های بغرنج در نبرد سربلند بیرون بیایند.

1- تشویق به آزمایش و تجربه

بیش از سیستم نبرد، مکانیک دست کاری زمان به یوبیسافت اجازه داد استفاده از یکی از مهم ترین مکانیک ها در بازی های ویدئویی را تشویق کند: آزمودن سیستم ها.

بسکمک از بازی های ویدئویی در ترغیب بازیکنان به آزمودن سیستم ها کم وکاستی های غیرقابل انکاری دارند. اگر بازیکن شکست بخورد و بمیرد بازی آنها را به آخرین چک پوینت می فرستد.

در شاهزاده پارسی بازیکنان می توانند چند ثانیه زمان را به عقب برگردانند تا دوباره شانس خود را امتحان نمایند که در نتیجه آن فیدبک سریعی ایجاد شده و به بازیکن کنترل کامل بر روی اعمال و تصمیماتش داده می گردد. این مکانیک راهکاری عالی برای ایجاد امکان کوشش های بیشتر از جانب بازیکنان است که بر روی آن کنترل دارند و بعلاوه به سازندگان اجازه می دهد رویدادهایی را پیرامون دست کاری زمان طراحی نمایند. بازی هایی مانند GRID این مکانیک را به نحوی مناسب به کار گرفته اند اما بازی های انگشت شماری بازیکن را به آزمودن سیستم های تعبیه شده در بازی مانند شن های زمان تشویق نموده اند.

منبع: thegamer

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 16 شهریور 1400 بروزرسانی: 16 شهریور 1400 گردآورنده: slimfa.ir شناسه مطلب: 1852

به "شاهزاده پارسی چگونه بازی های ویدیویی را متحول کرد؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "شاهزاده پارسی چگونه بازی های ویدیویی را متحول کرد؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید